بخش سوم مطالب و مقالات مرکز تخصصی پیشگیری از خودکشی منشور سلامت مهر

به صفحه مرکز تخصصی پیشگیری از خودکشی منشور سلامت مهر خوش آمدید.

کاش همۀ آدم‌ها این دَه نکته را دربارۀ خودکشی می‌دانستند

شاید دانستن حقایقی ساده دربارۀ خودکشی راه‌حلی مفید برای این مسئلۀ پیچیده باشد

 

وقتی کسی به مرز خودکشی می‌رسد، احساس می‌کند به پایان خط رسیده، حس می‌کند هرچه بوده را امتحان کرده و اطمینان دارد که خودکشی تنها مسیر‌ باقی مانده است. اما جنیفرمایکل هکت، در طی سال‌ها مطالعه دربارۀ خودکشی، به این نتیجه رسیده که خودکشی بسیار تکانشی‌تر از آن چیزی است که تصور می‌کنیم. هکت مشخصاً از آمار و ارقام و حقایقی صحبت می‌کند که با یادگیری و تکرارشان می‌توانیم ذهنمان را آموزش دهیم تا خودکشی را نه یک هیولای بی‌مهار که تکانه‌ای قابل‌کنترل ببیند.

جنیفر مایکل هکت

 

things I wish people understood about suicide10

مترجم: فاطمه زلیکانی

25 دقیقه

 

جنیفر مایکل هکت وکس اغلب سکولار‌ها واغلب مذهبی‌ها، قسمت اعظم زندگی‌ام اندیشۀ غالب فرهنگی دربارۀ خودکشی را درست می‌دانستم: اینکه خودکشی انتخاب شخصیِ هر فرد است؛ اینکه خودکشی بار اخلاقی ندارد؛ و اینکه باید این موضوع را به حال خود رها کنیم، چون حتی جرئت نداریم رنجی را که به چنین اقدامی منجر می‌شود تصور کنیم. اما دیگر فکر نمی‌کنم هیچ‌یک از این اندیشه‌ها درست باشد.

 

چه چیز نظرم را تغییر داد؟ دو دوست را در اثر خودکشی، و با فاصلۀ تقریباً یک سال و نیم از یکدیگر، از دست دادم. گاهی من هم نمی‌توانستم به خودکشی فکر نکنم. من شاعر و تاریخ‌دانم و دربارۀ تاریخ اندیشه‌های سکولار فراوان نوشته‌ام. بنابراین عمیقاً به آنچه از سر می‌گذراندم فکر کردم. متوجه شدم عجیب است که همۀ ما در رنج‌هایی که به‌سمت خودکشی سوقمان می‌دهند خود را تنها تصور می‌کنیم، اما وقتی یکی از آشنایانمان بر اثر خودکشی می‌میرد عمیقاً با او احساس نزدیکی می‌کنیم. شروع کردم به فکر‌کردن دربارۀ وجه مثبت چیزی که آن رنج به ما می‌گوید. ما آن‌قدر‌ها که فکر می‌کنیم تنها نیستیم و می‌توانیم صرفاً با زنده‌ماندن نقش کلانی در جامعه ایفا کنیم. مکرر خوانده‌ بودم خودکشیِ یک تن به خودکشی‌های بیشتر می‌انجامد. این بدین معناست که حتی اگر یقین دارید هم‌اکنون باری جدی‌ بر دوش دیگران هستید، خودکشی‌تان بار بسیار سنگین‌تری خواهد بود.

 

زمانی به این نتایج رسیدم که ابتدا یک شعر و سپس یک پست وبلاگی دربارۀ خودکشی نوشتم. واکنش‌ها تأثربرانگیز بود و احساس کردم باید بیشتر یاد بگیرم و بیشتر بنویسم. و این‌گونه بود که دوره‌ای از پژوهش‌های عمیق دربارۀ خودکشی در طول تاریخ و عصر حاضر آغاز شد.

متوجه شدم که اغلب جوامع، در قیاس با جامعۀ ما، پیام‌های محکم­تری در نفی خودکشی داشته‌اند. این جوامع خودکشی را جایز نمی‌دانند و دلیل آن معنایی است که برای یکدیگر داریم و نیز دِینی که به خودِ آینده‌مان داریم. سقراط را غالباً با خودکشی‌اش به یاد می‌آورند. اما سقراط در سلول زندان، آنجا که جام شوکران را به دست گرفت، به شاگردان و دوستانش گفت نباید خودشان را بکشند مگر آنکه آن‌ها نیز در دادگاه به خود‌کشی محکوم شوند. ارسطو نیز خودکشی را خطا می‌داند، چراکه «عملِ عادلانه و نا‌عادلانه همیشه بیش از یک نفر را تحت‌ تأثیر قرار می‌دهد». ما انسان‌های مدرن، به دلیل منازعۀ مذهب و سکولاریسم، ارتباط خود را با این اندیشه و دیگر اندیشه‌های حیاتی از دست داده‌ایم. زمان آن فرا رسیده بود که، با تکیه بر اصول خودِ دنیای سکولار، در رویکرد سکولار به خودکشی تجدید نظر کنیم. حاصل این پژوهش‌ها کتابم شد با عنوان زنده بمان: تاریخ خودکشی و استدلال‌های علیه آن.

 

بگذارید مشخص کنم که دربارۀ مراقبت‌های پایان عمر صحبت نمی‌کنم. اعتقادم­ بر این است مراقبت‌ها باید برای حقِ مردن نیز جایی در نظر بگیرند، به‌ویژه وقتی‌که فرد تنها به کمک‌ اقدامات پزشکی است که سال‌هاست زنده مانده است. گاهی اوقات می‌­گویم موضوعِ محل توجه من(خودکشی از روی ناامیدی) است. به‌صورت کلی، دربارۀ کسی صحبت می‌کنم که عزیزان یا مراقبان پزشکی او فکر می‌کنند باید به زندگی ادامه دهد.

 

پس از سال‌ها تفکر و نوشتن، به ده اندیشه رسیده‌ام که نشان می‌دهد چگونه می‌توان از منظری دیگر به خودکشی نگاه کرد.

 

۱. حق خودکشی‌ نداریم
خودکشی به‌شدت به دیگران آسیب می‌زند. این آسیب برای برخی کشنده است: در طول تاریخ شاهد آن بوده‌ایم که، در همۀ گروه‌ها، خودکشیِ یک تن می‌تواند به خودکشی‌های بیشتر منجر شود. پس از انتشار رنج‌های وِرتر جوان۲ از گوته، چندین جوان در سراسر اروپا دست به خودکشی زدند، به صورتی­که مانند ورتر لباس پوشیده بودند یا کتاب در دست داشتند،. شواهد فراوان نشان می‌داد در کشور‌هایی که مردم به کتاب دسترسی داشتند آمار خودکشی افزایش یافته بود.

 

امروزه، مطالعات آماریِ جدید به­وفور وجود خوشۀ خودکشی را نشان داده‌اند. هر یک از این مطالعات از افزایش راستین آمار خودکشی در یک دبیرستان‌، دانشکده‌، شهر، حکومت‌، گروه‌ سنی و شغل خاص حکایت می‌کنند. احتمالاً عنوان­های اخبار را در طی چند دهۀ گذشته به­خاطردارید که به خود‌کشی در میان کشاورزان، افسران پلیس، نوجوانانِ دهۀ هشتاد و نیز خودکشی در برخی دانشکده‌ها یا در خوابگاهِ برخی دانشکده‌ها اشاره می‌کرد. جدیدا، عناوین اصلی خبر‌ها از افزایش تکان‌دهندۀ میزان خودکشی در میان کارکنان ارتش، بومیان آمریکا (به‌ویژه جوانان) و افرادی حکایت دارد که پس از جنگ جهانی دوم در دورۀ فراوانی زادوولد به‌ دنیا آمدند.

 

شواهد گوناگون از اهمیتِ اثرگذاری حکایت می‌کنند. در دهۀ هفتاد میلادی، پژوهشگری به نام دیوید فیلیپس، که هم‌اکنون استاد جامعه‌شناسی دانشگاه کالیفرنیا در سن‌دیگو است، به بررسی افزایش آمار خودکشی‌ها پس از مرگ مریلین مونرو و دیگر سلبریتی‌ها پرداخت و آن را اثر وِرتر نامید. اکثر آمار خودکشی به افرادی تعلق داشت که با سلبریتی هم‌ سن و هم‌جنسیت بودند. غیر از سلبریتی‌ها، پژوهش‌ها نشان می‌دهند که بین گزار‌ش‌ رسانه‌‌‌ها دربارۀ خودکشی و افزایش خودکشی در مناطقی که این اخبار را می‌شنوند ارتباط زیادی وجود دارد، به‌ویژه‌ باز هم در میان افراد هم‌ سن و هم‌ جنسیت. به نظر می‌رسد تأثیر رسانه بر روی خودکشی، به‌ویژه در میان نوجوانان و جوانان، بسیار تاثیر­گزار است. واکنش افراد حتی با میزانی که در معرض این اخبار قرار می‌گیرند تناسب دارد؛ افراد هرچه بیشتر در معرض چنین اخباری قرار بگیرند، رفتار‌های مربوط به خودکشی را بیشتر بروز می‌دهند.

 

ویکتور هوگو خودکشی را مردود می‌دانست، چون (خودکشی، به‌محض آنکه همسایگان را متأثر کند، قتل محسوب می‌شود). شخصیت خردمندِ یکی از آثار ژان ژاک روسو به دوست جوانش که به خودکشی تمایل دارد می‌گوید خودکشی را باید به دلایل فراوان رد کرد، از جمله آنکه این کار ممکن است به خودکشی‌های بیشتر دامن بزند. خودکشی آسیب زننده­تر از آن است که بخواهد حق کسی تلقی شود.

 

۲. تلاش برای بقا  نقشی اجتماعی در حفظ زندگی است
خودکشی تأثیر قدرتمندی دارد، به همین‌دلیل زنده‌ماندن در اوج رنج‌ها دیگران را نیز زنده نگه می‌دارد. پژوهشگران در پژوهشِ بسیار دقیق و گسترده‌ای که در سال ۲۰۱۰ از سوی دانشگاه جان هاپکینز انجام شد دریافتند خودکشیِ والد کودک زیر ۱۸ سال میزان خودکشی در فرزندان را سه برابر افزایش می‌دهد. خودکشی در این فرزندان، با توجه به سن آن‌ها در زمان خودکشی والد، با الگوهای متفاوتی از بستری‌شدن و مرگ رخ می‌دهد.‌ مطالعۀ سال ۲۰۱۴ نشان می‌دهد اقدام به خودکشیِ والدْ احتمالِ تلاش کودک برای خودکشی را پنج برابر افزایش می‌دهد، «حتی پس از آنکه عامل وراثت خانوادگیِ اختلال خلقی را لحاظ می‌کنیم»،

 

این بدین معناست که اگر خودتان را نکشید، احتمال اینکه دخترتان خودش را بکشد کمتر خواهد شد و اگر دوام بیاورید، احتمالاً او نیز دوام خواهد آورد. یکی از تکاوران سابق ارتش، با نقل‌ این اندیشه از کتاب زنده بمان، در جستاری برآمده از تجربۀ شخصی که دربارۀ خودکشی برای دیلی بیست نوشته است، می‌گوید «اگر می‎خواهید دوست تکاورتان زنده بماند، باید کمک را بپذیرید و در میدان مبارزۀ خودتان جانانه بجنگید». نمی‌دانم چرا همیشه نمی‌توانیم قدر‌ خودمان را بدانیم، اما وقتی‌که می‌فهمیم کمک‌گرفتن و زنده‌ماندنْ دیگران را نیز زنده نگه می‌دارد، هنگام قدم‌برداشتن در مسیر عبور از بحران کمتر خودخواهی‌مان را دخیل خواهیم کرد. وقتی از خودمان مراقبت می‌کنیم، درواقع زندگی دیگران را نیز نجات می‌دهیم. جامعه باید قدردان افرادی باشد که به‌خاطر دیگران زنده می‌مانند. من هم خوشحالم که پیش‌قدم ‌شوم و بگویم سپاسگزارم. غالباً به افراد می‌گوییم کمک بگیرند، اما نمی‌گوییم چرا.

 

۳. باید حقوق آینده‌مان را در نظر بگیریم
مشهور است که آلبر کامو می‌گوید همۀ ما باید با مسئلۀ خودکشی مواجه شویم. اما نتیجه‌گیریِ تأثیرگذار او که می‌گوید باید خودکشی را مردود دانست شهرت چندانی ندارد. او معتقد است بیشترْ عمر‌کردن همیشه بهتر است، حتی اگر با شادی همراه نباشد. کامو می‌گوید آنچه از رهگذر تجربه خواهید آموخت تا وقتی به آن نرسید، برایتان قابل فهم نیست و بسیار ارزش دارد که(برای رسیدن به آن) صبر‌ و تقلا کنید.

 

فرهنگ ما همچنان‌که درهم‌تنیدگی ذاتی «خود‌» درونی ما را به حداقل می‌رساند، «خود» را نیز عاملی تغییر‌ناپذیر می‌پندارد. ما از یاد می­بریم که در آینده از جهاتی که اکنون تصورش را هم نمی‌کنیم تغییر و رشد خواهیم کرد. قرار است تبدیل به چه کسی شویم؟ باید تلاش کنیم برای آن فرد احترام قائل شویم.

افراد بسیاری در طول تاریخ به یادمان آورده‌اند که حتی وقتی همه‌چیز از‌دست‌رفته به نظر می‌رسد، گاهی شرایط ناگهان تغییر می‌کند. فیلسوف عصر رنسانس، میشل دومونتنی، داستان‌های فراوانی از خودکشی‌هایی‌ می‌گوید که دقیقاً زمانی اتفاق افتاده که اوضاع تازه می‌خواسته بهتر بشود، و نیز داستان‎هایی که با امتناع از خودکشی به زندگی‌های شگفت‌انگیز و افسانه‌ای ختم شده‌اند. برای ما امروزی‌ها نیز اگر بتوانیم طاقت بیاوریم، شاید، به‌جای قصه و حکایت، داروی جدید یا مداخلۀ دیگری برای جلوگیری از خودکشی فراهم شود.